سناریو استری کیدز p1
پشت صحنهی تمرین ۲۲:۵۵شب
☆|☆
صدای موزیک از اسپیکر بلند بود، ضرباهنگ محکم و تند. عرق از پیشونیم میچکید و با انگشتام ضرب گرفته بودم روی هوا، دقیق، با ریتم
ولی هر بار که میچرخیدم، لینو با اخم وسط حرکاتم رو قطع میکرد
لینو: هارام، دوباره اشتباه رفتی سمت چپ. باید با من هماهنگ شی!
من: اشتباه نبود! این بخش رو خودت گفتی آزاد اجرا کنیم.
لینو با لحن سردی : آزاد، نه بینظم..
دندونامو رو هم فشار دادم. از صبح بدون استراحت تمرین کرده بودیم، و اون داشت از من ایراد میگرفت با اینکه هر دومون مثل هم اجرا کردیم
هارام :مشکل اینه که فکر میکنی فقط تو بلدی، لینو
لینو: (نفسشو محکم بیرون داد) مشکل منم اینه که تو زیادی فکر میکنی خاصی.
اون جمله... مثل سیلی بود. حتی موسیقی هم برام یه لحظه قطع شد.
چان و سونگمین از اون طرف پشت اتاق ضبط با تعجب نگاهمون میکردن،
ریوجین زیر لب گفت: اوه نه، باز شروع شد...
هارام :من فقط دارم تلاش میکنم کارم بهتر بشه! نه اینکه مثل بعضیا هر چی بگن بگم چشم
لینو: (با خونسردی ولی پر از خشم پنهون) اگه نمیتونی با تیم هماهنگ شی، شاید نباید اصلاً توی تیم باشی این مشکل توعه
سکوت.
اون جمله آخر...
من هیچچیزی نگفتم، فقط بطری آبم رو برداشتم، کیفمو انداختم روی شونهم و بدون اینکه حتی نگاش کنم گفتم:
باشه، پس فعلاً بدون من برقص
در رو محکم بستم، صدای کوبیده شدنش توی سالن پیچید.
ریوجین گفت: اوه نه هارام ... صبر کننن
چان با صدای آروم گفت: بذار بره، یه ذره فاصله شاید بد نباشه...
_____
و من همون موقع رفتم بیرون، با دلی پر، اشک جمعشده پشت پلکهام، و یه خشم خاموش که نمیدونستم قراره چند دقیقه بعد به چی تبدیل بشه...
#رزی #توایس #ریوجین #هارام #سناریو #استری_کیدز #سناریو_استری_کیدز
☆|☆
صدای موزیک از اسپیکر بلند بود، ضرباهنگ محکم و تند. عرق از پیشونیم میچکید و با انگشتام ضرب گرفته بودم روی هوا، دقیق، با ریتم
ولی هر بار که میچرخیدم، لینو با اخم وسط حرکاتم رو قطع میکرد
لینو: هارام، دوباره اشتباه رفتی سمت چپ. باید با من هماهنگ شی!
من: اشتباه نبود! این بخش رو خودت گفتی آزاد اجرا کنیم.
لینو با لحن سردی : آزاد، نه بینظم..
دندونامو رو هم فشار دادم. از صبح بدون استراحت تمرین کرده بودیم، و اون داشت از من ایراد میگرفت با اینکه هر دومون مثل هم اجرا کردیم
هارام :مشکل اینه که فکر میکنی فقط تو بلدی، لینو
لینو: (نفسشو محکم بیرون داد) مشکل منم اینه که تو زیادی فکر میکنی خاصی.
اون جمله... مثل سیلی بود. حتی موسیقی هم برام یه لحظه قطع شد.
چان و سونگمین از اون طرف پشت اتاق ضبط با تعجب نگاهمون میکردن،
ریوجین زیر لب گفت: اوه نه، باز شروع شد...
هارام :من فقط دارم تلاش میکنم کارم بهتر بشه! نه اینکه مثل بعضیا هر چی بگن بگم چشم
لینو: (با خونسردی ولی پر از خشم پنهون) اگه نمیتونی با تیم هماهنگ شی، شاید نباید اصلاً توی تیم باشی این مشکل توعه
سکوت.
اون جمله آخر...
من هیچچیزی نگفتم، فقط بطری آبم رو برداشتم، کیفمو انداختم روی شونهم و بدون اینکه حتی نگاش کنم گفتم:
باشه، پس فعلاً بدون من برقص
در رو محکم بستم، صدای کوبیده شدنش توی سالن پیچید.
ریوجین گفت: اوه نه هارام ... صبر کننن
چان با صدای آروم گفت: بذار بره، یه ذره فاصله شاید بد نباشه...
_____
و من همون موقع رفتم بیرون، با دلی پر، اشک جمعشده پشت پلکهام، و یه خشم خاموش که نمیدونستم قراره چند دقیقه بعد به چی تبدیل بشه...
#رزی #توایس #ریوجین #هارام #سناریو #استری_کیدز #سناریو_استری_کیدز
- ۲.۸k
- ۱۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط